داستان بازی ((HORIZON ZERO DAWN )) قسمت سوم و پایانی

ساخت وبلاگ

پس از پستی‌ و بلندی‌های داستانی در قسمت اول و دوم بالاخره به قسمت پایانی داستان Horizon: Zero Dawn رسیده‌ایم. در این قسمت با بزرگ‌ترین راز بازی، جواب سوال‌های متعدد و سوال‌های تازه‌ای که پس از اتمام بازی در ذهنمان شکل گرفته است، آشنا خواهیم شد. اگر بازی را به پایان رسانده‌اید، حالا زمان آن رسیده است که یک مرور و جمع‌بندی کلی بر پایان بازی داشته باشید و  کم‌کم خود را  برای محتویات اضافه و احتمالا نسخه‌ی دوم بازی آماده کنید.

نکته 1: در این مقاله به خط اصلی داستان پرداخته خواهد شد و برای اینکه از پراکنده شدن مطالب جلوگیری شود، از شرحِ داستان ماموریت‌های فرعی که ارتباطی با روند اصلی بازی ندارند و همینطور جزئیات نامربوط به هدف اصلیِ داستان، صرف نظر شده است.

نکته 2: بدیهی است که اسپویلرهای بزرگی در ادامه‌ی مقاله وجود دارد و اگر بازی را تجربه نکرده‌اید، ممکن است نقاط مهم داستانی برایتان لو برود.

نکته 3: پیشنهاد می‌کنیم که ابتدا قسمت اول و قسمت دوم مقاله را مطالعه کنید تا به ابهامی در متن برخورد نکنید.

 

پروژه‌ی Zero Dawn

Zero Dawn رویکرد و برنامه‌ای برای جلوگیری از شکست بود که توسط Elisabet Sobeck در سال 2064 و بسیار قبل از اتفاقات Horizon: Zero Dawn، توسعه یافته شده است. هدف از توسعه‌ی پروژه‌ی Zero Dawn، متوقف کردن ربات‌ها و بازگرداندن کنترل کره‌ی زمین به انسان‌ها بود. این پروژه دلیلی است که در زمان حال انسان‌ها در کنار ربات‌ها در کره‌ی زمین وجود دارند و تمام مواد زیستی زمین از جمله‌ انسان‌ها و حیوانات از بین نرفته‌اند. انسان‌ها به آرامی از طریق قبایل متعدد در حال برخاستن بودند اما متاسفانه برخی از آنها دوباره در حال مرتکب شدن همان اشتباه انسان‌های پیشین بودند؛ استفاده از ربات‌ها به عنوان سلاح.

تقریبا همزمان با وقتی که Aloy در حال کسب اطلاعات درباره‌ی پروژه‌ی Zero Dawn بود، مرد مرموزی که قبلا از طریق Focus با او ارتباط برقرار کرده بود، خود را با نام Sylens معرفی می‌کند. او به Aloy اطلاع می‌دهد که زمانی عضو قبیله‌ای بوده است اما به منظور کشف دانش درباره‌ی دنیا و ماشین‌هایی که در آن زندگی می‌کنند، آنجا را ترک کرده است. او همینطور معتقد است که ممکن است Elisabet Sobeck هنوز از طریق روش‌ منجمد شدن یا متدهای دیگر، زنده باشد. آخرین محلی که از حضور Elisabet در آن نشانه‌هایی یافت شده است، فرماندهی ربات‌‌های ایالات متحده می‌باشد که Aloy برای کسب اطلاعات بیشتر از Zero Dawn باید به آنجا سفر کند و حقیقت غیرمنتظره‌ی این پروژه را کشف کند.

حقیقت پنهان شده در پروژه‌ی Zero Dawn و بشریت

خیلی از انسان‌های پیشین، باور داشتند که Zero Dawn پروژه‌ای است که به ساخت سلاحی به منظور نابود کردن تمامی ربات‌‌ها و نجات نسل انسان‌ها مربوط می‌شود. به منظور بدست آوردن زمان لازم و اقدام متقابل و همینطور جلوگیری از ناامیدی انسان‌ها، به همه‌ی افراد سلاحی اهدا شد و همه‌ی آنها برای عملیاتی به نام "پیروزی پایدار" (Enduring Victory) به خدمت گرفته شدند. در این عملیات، آنها باید، ربات‌ها را تا حد امکان نابود می‌کردند و در حالیکه ربات‌ها بطور مداوم در حال کلون‌سازی و بیشتر شدن بودند، تا جای ممکن از فشار حملات آنها بکاهند و زمان لازم را برای تکمیل شدن پروژه‌ی Zero Dawn و نجات بشریت، ایجاد کنند. اما Zero Dawn ابدا یک سلاح کشتار ربات‌ها نبود.

نفوذ کردن به آن ناهنجاری در کد ربات‌ها که باعث شده بود آنها مستقل عمل کنند، در یک زمان نسبتا کوتاه غیرممکن بود و رخنه کردن به فقط تکه‌ی کوچکی از این کد، حدود 50 سال زمان را به خود اختصاص می‌داد و همانطور که در بخش دوم مقاله اشاره کردیم، متاسفانه نسل انسان‌ها فقط 15 ماه با انقراض فاصله داشت و این روش جوابگو نبود. بنابراین به جای شکست‌دادن و نابودی ربات‌ها، Zero Dawn فرصتی را برای "تِرافرم" کردن(ترافرم به معنی این است که زمین را به مکانی مناسب برای زندگی بشر تبدیل کنیم) کره‌ی زمین ایجاد می‌کند. مسئول انجام اینکار و محصول پروژه‌ی Zero Dawn، GAIA نام دارد که یک هوش مصنوعی می‌باشد و نام آن از یکی از خدایان باستان برگرفته شده است. GAIA در اساطیر یونان همینطور به مادر زمین نیز شناخته می‌شود و از طریق اوست که تایتان‌ها، خدایان و در نهایت انسان‌ها به وجود آمده‌اند. بنابراین این نامی برازنده برای سیستمی است که وظیفه‌ی بازگرداندن زندگی به زمین را بر عهده دارد.

GAIA برنامه‌ریزی شده است که در ابتدا دنیایی که توسط ربات‌ها مصرف شده است، را ترافرم کند. این کار با ساخت تاسیساتی برای ساخت‌وساز شروع می‌شود که به GAIA اجازه می‌دهد تا ماشین‌های خود را ساخته و از آنها برای آماده کردن زمینه‌ی لازم برای بازگرداندن بشریت استفاده کند. این تاسیسات همان غارهای زیرزمینی پیشرفته هستند که در طول بازی می‌توانید به تعداد زیادی از آنها دسترسی پیدا کنید.  Aloy نیز برای اولین بار جلوی درب یکی از همین تاسیسات پیدا شده است. همینطور GAIA برنامه‌های دیگری نیز در اختیار دارد که آنها هم بر اساس اساطیر یونانی نام‌گذاری شده‌اند که در رسیدن به هدف، GAIA را یاری می‌کنند. بخشی از این برنامه‌ها ساخت ربات‌هایی که در سراسر بازی آنها را مشاهده می‌کنیم را شامل می‌شوند. GAIA از آنجایی که طراحی شده بود تا دلبستگی زیادی به حیوانات داشته و حس غم‌انگیز انقراض را درک کند، این ربات‌ها را از روی حیوانات مختلف و حتی حیواناتی که قرن‌ها از انقراضشان می‌گذرد، طراحی می‌کند. این ربات‌ها در سراسر دنیا پراکنده شدند تا زمین را از آلودگی‌ها بزدایند و دوباره برای زندگی سازگار سازند. پس از اتفاقات فاجعه‌ بازی که زمین به خود دیده‌ بود برخی از آنها وظیفه‌ی تمیز کردن آسمان‌ها را برعهده داشتند و برخی آب و محیط‌زیست را از آلودگی می‌زداییدند و بعضی نیز کارهای ساخت و ساز و مدیریت را بر عهده داشتند. یکی از تاسیساتی به عنوان بخشی از پروژه‌ی Zero Dawn در کنار GAIA ساخته شده بود، Apollo (خدای دانش) نام دارد. این تاسیسات تمام دانشی که تا به آن لحظه انسان‌ها آن را کسب کرده بودند را نگه‌داری و ذخیره می‌کرد و همینطور با دانشی که نسل بعدی انسان‌ها به آن دست می‌یافتند، خود را گسترش می‌داد.

اما لازم به ذکر است که این نسل بعدی انسان‌ها، هیچ وقت  به شکل طبیعی زاده نشدند زیرا پروژه‌ی Zero Dawn در واقع یک آماده‌سازی برای انقراض بود. Elisabet هیچوقت ربات‌ها را شکست نداد. انسان‌ها و موجودات زنده از بین رفتند. GAIA شامل میلیاردها دانه و جنین بود تا بتواند زندگی انسانی را درون ماشین‌ها خلق کند. سپس این انسان‌ها مانند انسان‌هایی که ما امروزه می‌شناسیم عمل می‌کردند.

این انسان‌ها زادگان انسان‌های پیشین هستند اما نه از طریق تولد. آنها پس از انقراض بشر، درون ماشین‌ها خلق شده‌اند. GAIA فقط انسان‌های اولیه‌ی نسل خود را از طریق ماشین‌های ژنتیکی پرورش داده و خلق کرده‌ است و انسان‌های اولیه، توانایی ادامه‌ی نسل خود را از طریق تولید مثل طبیعی داشته‌اند. Aloy برخلاف انسان‌های اطرافش که به طور طبیعی متولد شده‌اند توسط ماشین‌ها خلق شده است اما دلیل این کار تا زمانی که او GAIA را پیدا کند، پنهان می‌ماند.

GAIA در نهایت صدها سال پس از انسان‌های پیشین، بالاخره موفق می‌شود به کدِ ناهنجاری نفوذ کرده و ربات‌های شرکت FAS را در سراسر جهان متوقف سازد اما تهدید‌های خطرناک دیگری در راه است.

 

HADES و سیگنال مرموز

پس از کشف راز Zero Dawn، Aloy باید به منطقه‌ای دیگر برود تا اطلاعات بیشتری از GAIA کسب کند. پس از مدتی، او درباره‌ی برنامه‌ای دیگر به نام HADES اطلاعاتی را فرا می‌گیرد. HADES به این منظور خلق شده است که اگر اشتباه یا اتفاق غیرمنتظره‌ای در پروسه‌ی کارهای GAIA پیش‌ بیاید، فعال شده و زمین را به روش خود پاکسازی کند؛ مانند همان ارتش ربات‌هایی که انسان‌ها را در ابتدا از بین بردند. HADES در این شرایط Hephaestus را فعال می‌کند تا ربات‌هایی خطرناک بسازد و زمین را دوباره از هر گونه زندگی بزداید. این ممکن است خیلی آزاردهنده به نظر برسد اما در واقع این اتفاق و برنامه‌ای مفید و خوب است. این کار با پاکسازی دوباره‌ی زمین از هر اشکالی، فرصت دوباره‌‌ای به GAIA می‌داد که همه چیز را دوباره شروع کند و زندگی را دوباره به زمین بیاورد. اما متاسفانه همه چیز طبق پیش‌بینی‌ها عمل نکرده است. Aloy پس از اینکه راهی برای دسترسی به پناهگاه زیرزمینی Zero Dawn پیدا می‌کند، به همان محلی که در آن متولد شده است، در کوه قبیله‌ی Nora می‌رود و اینجاست که می‌تواند به پایانه GAIA دسترسی پیدا کند.

در این منطقه می‌باشد که Aloy بالاخره از ریشه‌ی اتفاقات اخیر و جواب سوال اینکه چرا برنامه‌‌های GAIA به خوبی پیش نرفت، مطلع می‌شود. زمانی که GAIA مشغول انجام وظایف خود به منظور بازگرداندن زندگی بر روی کره‌ی زمین بود، سیگنالی مرموز را دریافت می‌کند که باعث می‌شود کنترل برنامه‌های بسیار مهم و ضروری خود را از دست بدهد. همان برنامه‌های کلیدی که برای ترافرم کردن زمین، کمک به ساخت نوزادان و تامین امنیت بشر، در حال انجام بوده است. این سیگنال باعث می‌شود که HADES کنترل خود را بدست بگیرد و بدون اینکه تایید GAIA را داشته باشد، بر ضد انسان‌ها و زندگی در کره‌ی زمین عمل کند. حالا انسان‌ها دوباره به مدت زمان 60 روز تا انقراض فاصله داشتند. GAIA به سیگنالی که باعث اینکار شده است، مشکوک شده و نتیجه می‌گیرد که نقشه‌ی جایگزینی تدارک ببیند. GAIA انفجار بزرگ و مهیبی را تدارک می‌بیند که HADES و GAIA را با هم نابود می‌کند. اینکار به منظور جلوگیری از انجام وظیفه‌ی HADES و نابود شدن انسان‌ها انجام شد ولی همینطور انسان‌ها را به حال خود رها کرده و در عدم حضور GAIA سرنوشتشان را در دستان خودشان قرار می‌دهد. اما متاسفانه HADES می‌تواند ویروسی را در سیستم کنترل خود وارد کرده و از محلی که در آن بصورت کنترل شده نگه‌داری می‌شد، به مکان نامعلومی فرار کند.

یکی دیگر از برنامه‌های جایگزینی که سال‌ها قبل از اتفاقات اصلی Horizon: Zero Dawn فعال شده بود، خلق نمونه‌ای بسیار مشابه از Elisabet Sobeck بود. این نمونه‌ی مشابه همان شخصیت اصلی بازی یعنی Aloy می‌باشد. او اساسا یک کلون از خالق GAIA یعنی Elisabet می‌باشد و به منظور کمک به انسان‌ها در مقابله با اتفاقات عجیب و غریبی که تجربه می‌کنند، به وجود آمده است. با اینکه در تحقیقات GAIA پیش‌بینی می‌شد مردم برای Aloy اهمیت ویژه‌ای قائل شوند اما این اتفاق نیافتد و به دلیل خرافات و عدم وجود دانش کافی، آنها او را یک Outcast نامیدند.

 

نابودی دانش و فرهنگ

یکی از بزرگترین سوالهایی که از زمان معرفی بازی، در ذهن طرفداران شکل گرفته بود این است که چرا با وجود گذشت سالها و اتفاق افتادن بازی در آینده‌ای دور و ربات‌های پیشرفته‌ای که سراسر زمین را فرا گرفته‌اند، انسان‌ها در بازی هنوز به شکل قبیله‌ای زندگی می‌کنند و ادیان و خرافات بی‌اساس و پایه را سرلوحه‌ی زندگی خود قرار داده‌اند؟ چندی پیش Apollo (خدای دانش) را معرفی کردیم و وظیفه‌ی او که حفظ و در نهایت انتقال دانش به انسا‌ن‌های نسل بعدی بود را شرح دادیم. اما Aloy متاسفانه پی می‌برد که Apollo توسط Ted Faro، رئیس و موسس شرکت FAS نابود شده‌ است. همان فردی که همه‌ی اتفاقات فاجعه‌بار دنیای Horizon از او و تصمیماتش سرچشمه می‌گیرد. Aloy  پس از مدتی متوجه می‌شود که Ted Faro گروهی از انسان‌ها به نام آلفاها را به قتل رسانده است . آلفاها انسان‌های پیشینی بودند که بر روی پروژه‌ی Zero Dawn کار می‌کردند و انسان‌هایی منتخب بودند که وظیفه داشتند دانش خود را به نسل جدید انسان‌ها منتقل کنند. Ted همینطور سیستم‌های Apollo را به طور کامل از هرگونه دانش، فرهنگ و تکنولوژی پاکسازی کرد اما هدف او از اینکار چه بود؟ او بر این باور بود که دانش برای انسان‌ها خطرناک است و مانند طلسمی عمل خواهد کرد و باری دیگر انسان‌ها را به نابودی خواهد کشاند. بنابراین به این علت است که مردم به طور قبیله‌ای و اولیه زندگی می‌کند و هیچ دانش و درکی از تکنولوژی نداشته و در مورد انسان‌های پیشین نیز اطلاعات بسیار کمی دارند.

Aloy حالا بیشتر اطلاعاتی که سالها به دنبال آن بوده است را می‌داند و از سرنوشت غم‌انگیز انسان‌های پیشین اطلاع پیدا کرده است و کم‌کم زمان آن رسیده است که با کمک Sylens و مهارت‌های فوق‌العاده‌ی خود در مبارزه، نسل انسان‌هایِ دوران خود را نجات دهد.

 

هویت و گذشته‌ی Sylens

Sylens همان شخصیتی نیست که در ظاهر به نظر می‌رسد؛ با این حال در طول بازی هیچوقت به طور کامل مشخص نمی‌شود که او واقعا کیست. مفیدترین اطلاعاتی که از او بدست می‌آوریم این است که او مسئول برخواستن HADES می‌باشد. او HADES را در حالی که در عمق کوهی عظیم دفن شده بود، پیدا می‌کند و این هوش مصنوعیِ پیشرفته قول فرادادن دانش را به Sylens می‌دهد. بنابراین او به HADES کمک می‌کند تا Eclipse را با استفاده از قبیله‌ی Shadow Carja‌ که پس از قتل شاه دیوانه، شکست خورده و تشنه‌ی خون، منتظر فرصتی برای انتقام بودند، سازماندهی و تاسیس کند و از آن برای پایان دادن به زندگی انسان‌ها استفاده کند. Shadow Carja قبل از برخواستن HADES نیز انسان‌هایی خطرناک بودند اما بدون در اختیار داشتن دانش لازم ابدا نمی‌توانستند ربات‌ها را به خدمت خود بگیرند. اینجاست که HADES با کمک کردن به آنها در فعال کردن ربات‌ها و استفاده از آنها در نبردهایشان، در واقع از آنها برای رسیدن به هدف اصلی خود استفاده کرد. هدف اصلی HADES بنایی به نام The Spire بود که در نزدیکی شهر Meridian واقع بود.

 

The Spire بنایی بسیار بلند بود که در واقع توسط GAIA ساخته شده بود و پس از نفوذ به کدهای غیرفعال‌سازی ربات‌ها، برای ارسال سیگنال‌های غیرفعال‌سازی به سراسر جهان و از کار انداختن تمام ربات‌های شرکت FAS بنا شده بود.  حالا HADES قصد دارد که از The Spire استفاده کرده تا سیگنالی برای فعال کردن تمام ربات‌هایی که سالها پیش غیرفعال شده‌اند، بفرستد و با نابودکردن تمام موجودات زنده و ایجاد سیاره‌ای مملو از ربات‌ها، دوباره فاجعه‌ای جهانی را رقم بزند. در بازی هیچوقت مشخص نمی‌شود که چرا HADES قصد انجام اینکار را دارد، در حالی که GAIA مسلما اجازه‌ی اینکار را به او نداده است. همانطور که قبلا گفتیم، HADES برای دادن شانس دیگری برای نسل انسان‌ها به وجود آمده است اما حالا بدون وجود GAIA برای کنترل اوضاع و خلق زندگی پس از پاکسازی زمین، سرنوشت انسان‌ها برای همیشه در خطر است. در ادامه Sylens به Aloy اطلاع می‌دهد که بدلیل جبران خساراتی که با تاسیس Eclipse به بار آورده است، حالا در حال کمک کردن به او می‌باشد و تمام چیزهایی که انجام داده است به منظور بدست آوردن دانش بیشتر بوده است. Sylens نیزه‌ی خود که قابلیت تزریق یک کد Override (باطل کردن) به HADES را دارد به Aloy می‌دهد تا با بتواند بشریت را نجات دهد. حالا زمان آن رسیده است که Aloy با خطری که زندگی انسان‌ها را تهدید می‌کند روبه‌رو شده و بالاخره هدف آفرینش خود را درک کند.

نبرد نهایی با HADES

HADES چیزی بیش از یک برنامه‌ی کامپیوتری و هوش مصنوعی نیست؛ درست مانند GAIA. بنابراین مبارزه با او به معنای روبه‌رو شدن با ربات‌های Deathbringer  تحت کنترل او و انسان‌های عضو Eclipse که به او اعتقاد راسخ دارند، می‌باشد. این بی‌شک مبارزه‌ا‌ی سخت و چالش‌برانگیز است که Aloy به منظور نجات بشریت باید در آن پیروز شود. ارتش HADES بالاخره کنترل The Spire را بر عهده گرفته و زمانی بسیار اندک تا ارسال سیگنال موردنظر و برخاستن تمام ربات‌های سراسر دنیا باقی مانده است. Aloy پس از مبارزه‌ای طاقت‌ فرسا بالاخره به محل موردنظر رسیده اما سیگنال موردنظر به تازگی ارسال شده است. حالا در نمایی که سراسر دنیا را نشان می‌دهد، می‌توانید خیزش دوباره‌ی ربات‌های قدیمی را شاهد باشید. آنها آماده هستند که هر چیزی که در مقابلشان باشد را در کسری از ثانیه از بین ببرند. حالا Aloy درگیر مبارزه‌ی نهایی بازی شده و پس از مقابله‌ای نفس‌گیر موفق می‌شود به HADES نزدیک شده و فرصت پیدا می‌کند، قبل از اینکه ربات‌ها کاری را از پیش ببرند، آنها را متوقف کند.

وقتی Aloy نیزه‌ی موردنظر را به درون این ماشین فرو می‌کند، خود را درون سیستمی مشاهده می‌کند که از او نام و درجه‌اش را می‌پرسد. بنابراین او اطلاعات Elisabet Sobeck را به همراه اطلاعاتش بازگو می‌کند و پس از اسکن شدن و بدلیل تشابه بسیار زیاد در DNA خود Aloy و Elisabet، این اطلاعات پذیرفته می‌شود. اینجاست که آخرین تلاش و آخرین نقشه‌ی جایگزین GAIA که فراهم کردن کلونی بسیار مشابه به Elisabet Sobeck که همان Aloy می‌باشد، بالاخره به بار نشسته و زمین را از شر HADES  و تهدید‌ ربات‌ها رها می‌کند. Aloy با هدف آفرینش خود مواجه شده و متوجه می‌شود که او آخرین امید GAIA برای تضمین آینده‌ی انسان‌ها بوده است و فقط او می‌توانسته HADES را شکست دهد.

 

پایانی که نوید آغازی دیگر را می‌دهد

بعد از شکست دادن HADES، در یک کات‌سین به گوش فرا دادن به گفت‌وگویی بین Elisabet و GAIA در گذشته دعوت می‌شویم. داستانی از 6 سالگی Elisabet بازگو می‌شود که او یک درخت را تصادفا آتش زده است و باعث مرگ تمام پرندگانی که بر روی این درخت زندگی می‌کردند شده است. مادرش او را مجبور کرده است تا به درخت و پرندگان مرده نگاه کند و با اشتباهات خود روبه‌رو شود. مادرش به او می‌گوید که باید با نتیجه‌ی کارهای خود روبه‌رو شود و زندگی دیگران برای او در اولویت باشد. احتمالا تاثیرات این تجربه است که به او در روبه‌رو شدن با جهنمی که Ted Faro با اشتباهاتش به وجود آورده بود، کمک می‌کند و باعث می‌شود او به صورت عقلانی و به دور از احساس، چاره‌ای برای این مشکل بزرگ بیاندیشد و اهمیت بسیاری به سرنوشت بشریت بدهد. متوجه می‌شویم که Elisabet آرزوی داشتن یک دختر را داشته است. دختری که شجاع، مهربان و باهوش باشد و توانایی کمک به بشریت را داشته باشد؛ تقریبا همان صفاتی که در Aloy مشاهده می‌کنیم. پس از نبرد با HADES، Aloy تصمیم می‌گیرد تا محل مرگ Elisabet را پیدا کند. زمانی که Aloy او را پیدا می‌کند،  Elisabet در دستانش نقشه‌ی از کره‌ی زمین را نگه داشته است... تمام کارها و چیزهایی که او قربانی کرده است تماما برای دنیا و افرادی که در آن زندگی می‌کنند، بوده است.

این می‌توانست پایانی ساده و زیبا را برای بازی رقم بزند اما Guerrilla Games یک کات‌سین پایانی دیگر در بازی گنجانده است  که سوال‌های بسیاری را به وجود می‌آورد و دقیقا برعکس کات‌سین قبلی، حال و هوای شرورانه‌ای‌ دارد. گروهی از مردم در آینده‌ای نامعلوم تصادفا به محل غیرفعال شدن HADES می‌رسند که هنوز همان نیزه درون آن بصورت فرو رفته باقی مانده است. ناگهان او فعال شده و شعله‌ای قرمزرنگ و مرموز را به سمت آسمان می‌فرستد. این شعله در مکانی دیگر توسط Sylens دریافت می‌شود و در محفظه‌ای کوچک در دستان او محبوس می‌شود. مشخص می‌شود که این شعله همان HADES بوده است که حالا در اختیار Sylens قرار گرفته است. جملات پایانی Sylens به او اینگونه است: "سلام دوست قدیمی. مرا به یاد می‌آوری؟ هنوز خیلی چیزها برای صحبت کردن داریم. چیزهایی که هیچوقت فاش نکردی. برای مثال درباره‌ی اربابانت چیزی نگفتی. همان‌هایی که آن سیگنال مرموز را برای بیدار کردن تو فرستادند. دانش پاداش‌های خود را دارد، مگه نه؟ خب...بیا شروع کنیم."

پس از این صحنه‌ای را می‌بینیم که Sylens به رباتی عظیم‌الجثه و غیرفعال می‌نگرد و به نظر می‌رسد که با استفاده از کمک HADES فصد فعال کردن آن را دارد.

بعد از پایان بازی هنوز سوالهایی وجود دارد که ذهنمان را به خود مشغول می‌کند. هدف اصلی و گذشته‌ی Sylens چیست؟ آیا او Aloy را به بازی گرفته است تا به هدف خود برسد؟ سیگنال مرموزی که HADES را بیدار کرده و او را به یک هوش مصنوعی شرور تبدیل کرده است، از کجا و از سمت چه کسی فرستاده شده است؟ همه‌ی این سوالهای بی‌جواب و کات‌سین پایانیِ مرموز بازی خبر از ادامه‌ای بر Horizon: Zero Dawn می‌دهند. امیدواریم هر چه زودتر جواب‌های خود را در محتوای اضافه‌ای که در آینده برای بازی عرضه خواهد شد یا نسخه‌ی دوم بازی بدست آوریم

امیدوارم از قسمت سوم مقاله لذت برده باشید. در این مقالات سعی شده‌ است که نکات کلیدی و پیچیده‌ی داستانی به صورتی روان و قابل درک شرح داده شود و تا حد ممکن از بازگویی جزئیات نامربوط و نکاتی که در بازی به وضوح قابل درک می‌باشند، صرف‌نظر شده است. با این حال Horizon: Zero Dawn دنیایی بسیار پرجزئیات و پهناور را در خود جای داده است که هر گوشه‌ی آن داستانی را بازگو می‌کند. بنابراین اگر خودتان به نکته‌ای جالب‌ توجه در بازی برخورد کردید یا سوالی در ذهنتان وجود دارد که به آن پاسخ داده نشده است، پیشنهاد می‌کنیم در بخش نظرات آنرا مطرح کنید.

 

 

مرسی

شعر عاشقانه...
ما را در سایت شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dampaee بازدید : 21 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 12:22