داستان بازی(( HORIZON ZERO DAWN )) قسمت دوم

ساخت وبلاگ

هفته‌ی گذشته قسمت اول مقاله‌ای را در اختیار شما گذاشتیم که به داستان یکی از عناوین بزرگ و پر سروصدای امسال یعنی Horizon: Zero Dawn می‌پرداخت. با انتشار این مقالات امیدوار هستیم که در کنار گیم‌پلی درگیرکننده و کیفیت بصری بی‌نظیر، از دیگر نقطه‌ی قوت بازی یعنی داستان غنی و حیرت‌انگیز آن نیز لذت ببرید. در این قسمت وارد بخش‌‌های عمیقی از داستان بازی خواهیم شد و خود را برای پایان آن آماده خواهیم کرد.

نکته 1: در این مقاله به خط اصلی داستان پرداخته خواهد شد و برای اینکه از پراکنده شدن مطالب جلوگیری شود، از شرحِ داستان ماموریت‌های فرعی که ارتباطی با روند اصلی بازی ندارند و همینطور جزئیات نامربوط به هدف اصلیِ داستان، صرف نظر شده است.

نکته 2: بدیهی است که اسپویلرهای بزرگی در ادامه‌ی مقاله وجود دارد و اگر بازی را تجربه نکرده‌اید، ممکن است نقاط مهم داستانی برایتان لو برود.

نکته 3: پیشنهاد می‌کنیم که ابتدا قسمت اول مقاله را مطالعه کنید تا به ابهامی در متن برخورد نکنید.

در جستجوی هویت

بعد از حمله‌ی مرگبار قاتلان ناشناس به روستای قبیله‌ی Nora و مرگ تلخ Rost، Aloy خود را در داخل کوه مقدسِ این قبیله پیدا می‌کند. این همان کوهی می‌باشد که فقط روسای قبیله می‌توانند به آن قدم بگذارند و حالا Aloy نیز در اتفاقی نادر در آنجا حضور پیدا کرده است. او بعد از به هوش آمدن، از اتفاقات اخیر مطلع می‌شود؛ اینکه بسیاری از مردم به قتل رسیده‌اند و قاتلان نیز به راحتی فرار کرده‌اند. Aloy به یاد می‌آورد که دشمنان با خود دستگاه‌های Focus به همراه داشتند و او توانسته بود یکی از این دستگاه‌ها را در میان درگیری، بدست آورد. حالا زمان بررسی کردن آن و پیدا کردن سرنخ‌های احتمالی رسیده است. Aloy از این طریق به اطلاعات مهمی دست پیدا می‌کند. اولین سرنخ به این حقیقت اشاره می‌کند: قاتلان، زنی را هدف قرار داده‌اند که به اندازه‌ی زیادی به Aloy شباهت دارد. آیا او می‌تواند همان مادر بی‌نام و نشان Aloy باشد که هیچ کسی تا به حال او را ندیده است؟ دومین سرنخ که کمک زیادی به Aloy برای پیدا کردن هدف بعدی خود می‌کند: قاتلان توانسته بودند که Aloy را از طریق دستگاه Focus شخصیت Olin پیدا کنند. این سرنخ‌ها باعث شده‌اند که شک Aloy بیشتر از همیشه به Olin برانگیخته شود و این تا حد زیادی از او یک مضنون ‌ساخته است.

قبل از اینکه Aloy به دنبال هدف بعدی خود یعنی Olin برود، Teersa می‌خواهد که چیزی را به او نشان دهد؛ محلی که در زمان نوزادی، او را از آن پیدا کرده‌اند. به نظر می‌رسد، این اولین بار نیست که Aloy در این کوه بوده است و در زمان نوزادی او برای اولین بار در مقابل دری عظیم و آهنی پیدا شده است. هیچ کسی موفق به باز کردن این در غول‌پیکر نشده است و روسای قبیله باور دارند که Aloy در محوطه‌ای که پشت این در وجود دارد، به دنیا آمده است. با نزدیک شدن Aloy به این در، یک اسکنر زیستی سر تا پای او را مورد بررسی قرار می‌دهد. این اسکنر با صدایی رباتیک اعلام می‌کند که Aloy به اندازه‌ی 99.47 درصد، با زنی که به او شباهت دارد، مطابقت DNA دارد. همینطور مشخص می‌شود که این فرد به طور معمول قابلیت دسترسی به محوطه‌ی پشتِ این در را داشته است اما در حال حاضر مشکلی وجود دارد که از باز شدن آن جلوگیری می‌کند. Aloy برای بدست آوردن دسترسی باید فساد و خرابی را از دنیا بزداید. او در ابتدا معنای کامل این هدف را نمی‌داند اما تلاش خواهد کرد که با تکیه بر سرنخ‌های خود، به هدف مشخص شده برسد.

 Aloyسرنخ‌ها و اهدافی که باید دنبال کند را با Teersa در میان می‌گذارد و او تصمیم می‌گیرد که لقب Seeker را به او اهدا کند. فردی که لقب یک Seeker (جستجو‌گر) را یدک می‌کشد، اجازه دارد برای رسیدن به هدفی والا، به هر منطقه‌ای که لازم است (حتی مناطق ممنوعه) سفر کند و هر کاری که از دستش برمی‌آید برای رسیدن به هدف موردنظر انجام دهد. Aloy می‌داند که تکه‌ای از این فساد و خرابی به ربات‌های غول‌پیکری که به طور عجیبی، به وضعیت قرمز و تهاجم وارد شده‌اند، اشاره دارد و همینطور ممکن است قاتلان روستا نیز ارتباطی با این هدف نهایی داشته باشند. در نهایت این مسئولیت از طرف روسای قبیله به Aloy داده شده است تا به جستجوی حقیقت بپردازد و منبع فساد را نابود کند.

این سفری آسان نخواهد بود و Aloy برای اولین بار باید امنیت و راحتیِ محل زندگی خود را ترک کند. اولین هدف، پیدا کردن Olin می‌باشد. به همین منظور Aloy راهی شهر Meridian که مرکزی برای اهالی قبیله‌ی Carja می‌باشد، می‌شود تا با Erend (که در مراسم Proving با او ملاقات کرده بودیم) صحبت کند و موقعیت Olin را از او جویا شود.

 

قبیله‌ی Carja و تاریخچه‌ی خونین آن

Carja قبیله‌ای قدرتمند و پیشرفته است که توسط پادشاهی به نام Sun-King Avad اداره می‌شود  و مردمان آن خورشید را پرستش می‌کنند. شهر پایتخت آنها Meridian می‌باشد که یکی از مناطق مهم و بزرگ بازی به شمار می‌آید. این قبیله جمعیت بسیاری دارد و از نظر اقتصادی و نظامی بسیار پیشرفته‌تر از قبایل دیگر می‌باشد.

اما قبیله‌ی Carja تاریخچه‌ای متفاوت و خونین دارد و با چیزی که در زمان حال در بازی مشاهده می‌کنیم بسیار متفاوت است. در دوران پدر پادشاه فعلی یعنی Jiran، تمام قبایل دوران سختی را می‌گذراندند. همه بلایا از زمانی شروع شد که قبیله‌ی Carja با خطرات و حمله‌ی ربات‌ها روبه‌رو شد.  Jiran که پس از مدتی به پادشاه دیوانه شهرت پیدا کرد، چاره‌ی کار را در قربانی‌ کردن انسان‌ها برای خدای خود (خورشید) دید و اعتقاد داشت که اینکار، خشم ماشین‌ها و ربات‌هایی که به قبیله حمله می‌کنند را فروکش خواهد کرد. بنابراین قبیله‌ی Carja شروع به انجام سری حمله‌هایی (که بعد از مدتی به نام حملات Red Raids شهرت یافتند) به قبایل دیگر کرد و در این حملات افراد بسیاری توسط این قبیله به قتل رسیدند و به اسارت گرفته شدند تا در مراسم‌هایی که برای قربانی کردن افراد برگذار می‌شد، جان آنها گرفته شود. Jiran با جنایات خود، بسیاری از متحدان خود را از دست داد که یکی از آنها پسر خود او یعنی Avad بود. Avad که تحمل خشونت‌های پدرش را نداشت، با قبیله‌ی Oseram متحد شد و بالاخره مجبور شد برای پایان دادن به این هرج و مرج پدر خود را به قتل برساند و به عنوان چهاردهمین پادشاه این قبیله به قدرت برسد. قبیله‌ی Oseram که در این راه کمک بسیاری به Avad کرد، یکی از قبایلی است که قربانی حملات Red Raids شده بود. این قبیله از  آهنگران و سازندگان سلاح و زره بسیار بااستعدادی بهره‌مند است و شهرت بسیاری بدلیل جنگ‌افزار قدرتمند خود بدست آورده است. به همین دلیل با پشتوانه‌ی جنگی خود، توانسته بودند به خوبی با حملات قبیله‌ی Carja مقابله کنند و در نهایت از طریق متحد شدن با Avad، موفق شده بودند تا به این دیوانگی پایان دهند. به لطف اتحاد با Avad، افراد قبیله‌ی Oseram در حال حاضر در شهر Meridian و اطراف آن حضور دارند و به Avad در تثبیت صلح بین قبایل کمک می‌کنند. شخصیت Erend که قبلا با او آشنا شده بودیم نیز عضوی از قبیله‌ی Oseram است که در Meridian برای حفظ صلح تلاش می‌کند.

 

Aloy در Meridian و آشنایی با Shadow Carja

شهر Meridian بسیار با روستاهای قبیله‌ی Nora متفاوت است. Meridian یک قلمرو پادشاهی بزرگ است که از سنگ و فلز ساخته شده است و مردم آن با لباس‌های ابریشم و طلا و جواهر آراسته شده‌اند. Erend به عنوان فرستاده‌ای از Meridian به مراسم Proving آمده بود تا به قبیله‌ی Nora نشان دهد که Carja تغییر کرده است و حالا سعی در همکاری با قبیله‌های دیگر دارد. پس از سالها بردگی و قتل‌عام، Avad در تلاش است که تمام جنایت‌های پدر خود را جبران کند و حالا مردمانی از قبیله‌های مختلف درون دروازه‌های یک شهر یعنی Meridian زندگی می‌کنند.

با ورود به Meridian و پیدا کردن Erend، Aloy از شک خود به Olin در دست داشتن در حمله‌ به روستای Nora می‌گوید و با اینکه Erend در ابتدا این اتهام به Olin را نمی‌تواند باور کند اما اجازه می‌دهد که Aloy خانه‌ی او را بگردد. اینجاست که Aloy مطمئن می‌شود که Olin حقیقتا با قاتلان همکاری می‌کرده‌ است و همینطور دلیل آن را نیز پیدا می‌کند. مرد تنومندی که پس از مراسم Proving، قصد کشتن Aloy را داشت، خانواده‌ی Olin را به گروگان گرفته است و او را مجبور به انجام این کارها کرده است. اگر Olin کارهایی که لازم بود را انجام نمی‌داد، خانواده‌ی او به قتل می‌رسیدند اما با این حال اعمال Olin باعث شده بود افراد زیادی کشته شوند و Aloy هنوز هم قصد داشت که او تاوان کارهای خود را پس بدهد. پس از مطلع شدن از حقیقت کارهای Olin، Erend مختصات مناطقی را که Olin ممکن است در آنجا حضور داشته باشد را به Aloy تحویل می‌دهد.

به محض پیدا کردن Olin، Aloy متوجه می‌شود که او تنها نیست و اعضای قبیله‌ی قاتلان در حال احیا کردن یکی از ربات‌های Corruptor می‌باشد. این ماشین‌های خطرناک برای تبدیل بقیه‌ی ربات‌ها به ماشین‌های وحشی (رنگ برخی از اندام‌های این ربات‌ها از آبی به قرمز تبدیل می‌شود) استفاده می‌شود. این افراد در حال کنترل کردن ربات‌ها هستند و از آنها به عنوان اسلحه استفاده می‌کنند اما فعلا دلیل این کار یک راز باقی مانده است. با وجود همه‌ی این ربات‌ها و دشمنانی که همه به دستگاه Focus مجهز هستند، Aloy راهی برای عبور و رسیدن به Olin ندارد. اما خوشبختانه کمکی به Aloy می‌رسد که اصلا انتظار آن نمی‌رفت. فردی مرموز از طریق Focus خودِ Aloy با او ارتباط برقرار کرده و صحبت می‌کند. او دستگاه‌های دشمنان را غیرفعال می‌کند تا Aloy بتواند دشمنان و Corruptorها را شکست بدهد و به Olin دسترسی پیدا کند.

وقتی Aloy خود را به Olin می‌رساند، او حتی به خود زحمت التماس کردن برای طلب بخشش را هم نمی‌دهد و به خوبی از کاری که انجام داده آگاه است. خوشبختانه او تمام چیزی که می‌داند را با Aloy در میان می‌گذارد. گروه قاتلانی که به روستا حمله کردند، عضو قبیله‌ی Shadow Carja هستند. این افراد که اعضای سابق قبیله‌ی Carja هستند، از حامیان بی چون و چرای پادشاه قبلی یعنی Jiran بوده‌اند که پس از به قتل رسیدن او و به قدرت رسیدن Avad، از Meridian فرار کرده و قبیله‌ی جدیدی با این نام شکل داده‌اند. اعضای این قبیله پس از اتفاقاتی که در ادامه‌ی داستان مشخص خواهد شد، فرقه‌ی Eclipse را شکل دادند و Eclipse (گرفتگی خورشید) را پرستش می‌کند و از آن به عنوان نماد پایان بشریت یاد می‌کنند و باور دارند که ربات‌‌ها به آنها کمک خواهند کرد تا نه تنها قبیله‌ی Carja را از میان بردارند، بلکه کل دنیا را تسخیر کنند. رهبر این افراد Helis نام دارد و همان کسی است که در مراسم Proving قصد کشتن Aloy را داشت و باعث مرگ Rost شد. البته Olin با اهداف این قبیله موافق نیست اما برای تامین امنیت خانواده‌ی خود، کاری نمی‌تواند انجام دهد. همینطور مشخص می‌شود که دلیل اینکه Olin در مراسم Proving عجیب و گستاخانه رفتار می‌کرد، این بود که قصد هشدار دادن به Aloy را داشته اما بدلیل اینکه از طریق Focus، اعمال او بررسی می‌شده است، اینکار به نتیجه‌ای نرسیده است.

Olin در ادامه صحبت‌هایش نکته‌ی جالب دیگری نیز به Aloy می‌گوید. خدای دیگری وجود دارد که توسط Eclipse پرستش می‌شود و نامش Hades می‌باشد. Olin با اینکه تا به حال با او ملاقات نکرده است اما صدایش را از طریق Focus شنیده‌ است. این صدا دقیقا در زمانی که  Olin برای اولین بار Aloy را در Proving ملاقات کرده است به گوش او رسیده است. Olin جنس صدای او را ترکیبی از صدای شیطان و فلز توصیف می‌کند و به شدت به Aloy توصیه می‌کند که با او روبه‌رو نشود. کلماتی که او از Hades شنیده است:

"تهدید در سیستم شناسایی شد" (System Threat Detected)

همینطور Olin سرنخ دیگری درباره‌ی زنی که شباهت زیادی با Aloy دارد، می‌دهد. او می‌گوید که این زن را در محلی دیگر به نام Maker’s End دیده است و برای پیدا کردن اطلاعات بیشتر، Aloy باید به آنجا سفر کند.

 

ماشین‌ها علیه کره‌زمین

پس از پستی بلندی‌های فراوان، Horizon Zero Dawn بالاخره شروع می‌کند تا از کم‌کم از رازهای خود پرده‌برداری کند و بسیاری از آنها به زن مرموزی که به Aloy شباهت دارد مربوط می‌شود. Aloy در راهش به منطقه‌ی Maker’s End، تماس دیگری از طرف مرد مرموزی که برای رسیدن به Olin به او کمک کرده بود، دریافت می‌کند. او به Aloy می‌گوید که نام این زن مرموز، Elisabet Sobeck می‌باشد اما اطلاعات دیگری نمی‌دهد و فقط تایید می‌کند که Maker’s End جایی است که می‌تواند جواب سوالهای بیشتری را در آن پیدا کند. وقتی Aloy به آنجا می‌رسد، مشاهده می‌کند که تمام محل توسط افراد Shadow Carja محاصره شده‌اند و Aloy مجبور است که با آنها و ربات‌های همراهشان مبارزه کند.

زمانی که Aloy موفق می‌شود به ساختمان اصلی وارد شود، همه چیز بشدت جذاب‌تر می‌شود. اولین چیزی که او کشف می‌کند این است که اعضای The Eclipse در حال احیا و فعال کردن یک Deathbringer هستند. همانطور که از اسم آن پیداست، رباتی عظیم‌الجثه که قابلیت مرگ‌آوری بسیاری دارد! زمانی که Aloy جلوی آنها را می‌گیرد، موفق می‌شود که دستگاه Focus دیگری را از آنها بدست بیاورد و آن را بررسی کند. اینجاست که Aloy برای اولین بار صدای Hades را می‌شنود. او می‌گوید: "ماهیت زنده است" و پس از آن شروع به تکرار کردن عبارت "غیر قابل قبول" کرده و پس از مدتی دستگاه در دستان Aloy منفجر می‌شود. این برخورد غیرمنتظره با توجه به صدا و کلمات او مشخص می‌کند که Hades یک انسان نیست و به احتمال زیاد یک ماشین یا نرم‌افزار می‌باشد. البته هنوز به طور کامل مشخص نیست که Hades چیست و از کجا نشات می‌گیرد.

با این حال این تنها چیزی نیست که در Maker’s End فرا می‌گیرید. در حالیکه در ساختمان گشت‌وگذار می‌کنید، حقایق مهم دیگری را کشف خواهید کرد. Aloy متوجه می‌شود که Dr. Elisabet Sobeck هزاران روز برای ملاقات خود با آقای Ted Faro دیر کرده است؛ به این معنی که زمان بسیاری گذشته است و او برای مدتی خیلی طولانی در آنجا نبوده است. Ted Faro رئیس شرکتی به نام Faro Automated Solutions  (بطور مخفف FAS) می‌باشد که مسئول ساخت دو رکن اساسی از دنیای Horizon: Zero Dawn که در زمان بازی کردن، به دفعات با آنها برخورد کرده‌اید. دستگاه‌های Focus و ربات‌ها. این ربات‌ها در این شرکت با نام "حفظ کنندگان صلح" خطاب می‌شوند. Aloy حتی نام اصلی Corruptorهایی را کشف می‌کند که افراد The Eclipse از آنها برای وحشی کردن ربات‌ها استفاده می‌کنند. نام اصلی آنها ACA3 Scarab می‌باشد و برای Override کردن ربات‌ها در میدان نبرد طراحی شده است و به این ترتیب قابلیت استفاده از حفظ کنندگان صلح برای جنگ وجود داشته است. دقت داشته باشید، ربات‌هایی که با ظاهر حیوانات در سرتاسر بازی می‌بینید، مانند Deathbringerها و Corruptorها جزو ربات‌های شرکت FAS نمی‌باشند و به منظور دیگر و توسط عاملی دیگر ساخته شده‌اند که در قسمت بعدی مقاله به آنها خواهیم پرداخت.

ربات‌های شرکت FAS به شدت مسلح طراحی شده‌اند و قابلیت ریشه‌کن کردن یک ارتش کامل، تغییر رویه‌ی ربات‌های دیگر، تبدیل مواد زیستی به سوخت موردنیاز و ساخت کلون‌هایی از خود را دارا هستند.

متاسفانه ربات‌ها به یک ناهنجاری عجیب مبتلا می‌شوند و کنترل خود را به دست گرفته و شروع به موردهدف قرار دادن انسان‌ها می‌کنند. آنها از قابلیت مصرف مواد زیستی سواستفاده کرده و از آن برای ساخت کلون‌هایی از خود استفاده می‌کنند و اینگونه تعداد خود را افزایش می‌دهند. و فاجعه‌بار تر از همه‌ اینکه، این ناهنجاری باعث شده که این ربات‌ها مواد زیستی را در مقیاسی بسیار بالا مصرف کنند. بنابراین در آن زمان توسط دانشمندان تخمین زده شده بود که در فقط 15 ماه تمام کره‌ی زمین از هرگونه مواد زیستی خالی خواهد شد و شاهد انقراض زندگی در کره‌ی زمین خواهیم بود. Elisabet Sobeck که یکی از دانشمندان برتر و ذهن‌های خلاقِ آن زمان در دنیا بود، می‌دانست که باید کاری برای مقابله با این فاجعه انجام دهد و به همین منظور پروژ‌ه‌ی Zero Dawn را آغاز کرد.

اما زمانی که Aloy راز پروژه‌ی Zero Dawn را کشف می‌کند، با حقیقتی مواجه می‌شود که ابدا انتظار آن را ندارد.

امیدوارم از قسمت دوم مقاله لذت برده باشید. بزودی منتظر قسمت سوم و نهایی مقاله باشید که با یکدیگر بزرگترین راز بازی را کشف خواهیم کرد و پایان پر حرف و حدیث بازی را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

 

نظر فراموش نشود

شعر عاشقانه...
ما را در سایت شعر عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dampaee بازدید : 41 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 12:22